شهید آوینی و «آغازی بر یک پایان» خیلی نزدیک
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۳۷۶۶۳
پایان بندی کتاب «آغازی بر یک پایان» در این جمله خلاصه شده که: غرب دوران تاریخی خویش را طی کرده است و اکنون، رو به سوی اضمحلال و فروپاشی دارد. غرب و شرق سیاسی هر دو مظاهر تاریخیِ اومانیسم بودهاند و اکنون دوران اومانیسم به سر رسیده است.
به گزارش خبرنگار ایمنا، «سید مرتضی آوینی»، هم او که هم گفتنیها و شنیدنیها دربارهاش بسیار است و هم نوشتارهای او و پیرامونش، پرشمار؛ «آغازی بر یک پایان» کتابی است که از مبشر صبح تا دولت پایدار حق را به نقش و نگار قلم درآمیخته و ایمان منجی جهان فردا است را به قلم و نقشی دیگر، آویخته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فهرست مطالب کتاب حاضر، علاوه بر عناوینی که در ورودی همین نوشتار از جمله «مبشر صبح» گذشت، عناوین و سرفصلهای دیگری هم دارد:
سید مرتضی در سرآغاز نوشتارش با عنوان «روزگاری نو» این جملات را پی در پی آورده است:
بهاران، از کجاست که روحِ روئیدن و سبز شدن ناگاه در تن خاکِ مرده پدید میآید؟ و از کجاست که روحِ شکفتن ناگاه از تنِ چوب خشک چندین برگهای سبز و شکوفههای سفید و آبی و زرد و سرخ برمیآورد.
بهاران رازدار رستاخیز پس از مرگ است و قبرستانها مزارعی هستند که در آنها بذر مردگان افشاندهاند و جسم تا نمیرد، کجا رستاخیز پذیرد.
این بار انقلاب ربیع و انقلاب صیام به هم بر افتادهاند تا آن یکی هسته جسم را بشکافد و این یکی هسته جان را، و زندگان از بطن مردگان سر برآورند..
با بهاران روزی نو میرسد و ما همچنان چشم به راه روزگاری نو. اکنون که جهان و جهانیان مردهاند، آیا وقت آن نرسیده است که مسیحای موعود سر رسد؟ و یُحیِ االَرضَ بَعدَ مَوتِها...
فصل اول شامل عناوینی از جمله داغ بی تسلی، مُبشر صبح، امام و حیات باطنی انسان و دهه شصت و امام خمینی (ره) است.
ما را این گمان نبود...در نخستین گامهای این سیاهه متفکرانه و منصور و مملو از عشق به امام آینهها دارد که: داغهای همه تاریخ را ما به یک باره دیدیم، چرا که ما امت آخرالزمانیم، و خمینی، این ماه بنی هاشم، میراث دار همه صاحبان عهد بود در شب یلدای تاریخ؛ در عصر ادبار عقل و فلک زدگی بشر، در زمانه غربت حق، در عصری که دیگر هیچ پیامبری مبعوث نمیشد و هیچ منذری نمیآمد، خمینی میراث دار همه انبیا و اسباط ایشان بود و داغ او بر دل ما، داغ همه اعصار، داغی بی تسلی. ما را این گمان نبود هرگز که بی او بمانیم.
آخر او آیتی بود که «ثقلین» را در وجود خود معنا میکرد، همه «ماترک رسول الله» را، و ما میدانستیم که زمین و زمان میگردند تا انسانهایی چون او، هر هزار سال یکی، پای به دنیا گذارند. آخر آدمهایی چون او، قطب سنگ آسیاب افلاکاند، مصداق حدیث «لوْلاک» اند و غایتالغایات وجود… و حق است اگر با رفتن ایشان زمین از رفتن باز ماند و آسمان نیز؛ خورشید سرد شود و ماه بشکافد و دریاها طغیان کنند و باران خون از آسمان ببارد و مؤمنان از شدت ماتم دق مرگ شوند؛ و اگر نبود آن حجت غایب، تو بدان، بیتردید که همان میشد.
ما را این گمان نبود که بعد از او بمانیم، اما او رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین، در این پهنه بی منتهایی که عقل راه به جایی نمیبرد؛ دریاها و زمین و آسمان و ماه و خورشید بر جای ماندند تا مقصود خمینی (ره) محقق شود، آنسان که بعد از رحلت آخرین فرستاده خدا نیز دور فلک بر جای ماند تا حقیقتِ وجودِ او را در جهان تحقق بخشد؛ آخر انسانهایی چون او که یک فرد نیستند، یک اُمتاند و یک تاریخ.
آوینی کمی جلوتر باز هم از امام میگوید؛ انگار که این روزها که صهیون خونخوار به دل و جان و کودکان غزه حمله برده را میدیده و نوشته است: امام به ما آموخت که» انتظار در مبارزه است «و این بزرگترین پیام او بود، و پس از او، اگر باز هم امیدی ما را زنده میدارد همین است که برای ظهور آخرین حجت حق مبارزه کنیم. امام (ره) ما را آموخت که «عرفان را با مبارزه جمع کنیم» و خود بهترین شاهد بود بر این مدعا که عرفان عین مبارزه است، و از این پس دیگر چه داعیهای میماند برای آنان که عرفان را به مثابه امری کاملاً شخصی بهانه واماندگی خویش میگرفتند؟ او کتاب و سنت را در وجود خویش تفسیر کرد و مجهولات شریعت و طریقت را با مفتاح مبارک حیات خویش گشود و ما میدانستیم که جهاد اصغر شرط الزم جهاد اکبر است و اولیای مقرب خدا در تمام طول تاریخ همواره بر همین شیوه زیستهاند.
در فصل دوم که شش زیربخش را شامل میشود؛ از «گرداب شیطان» به «بنیاد سفسطه» میرسیم؛ اما گل سرسبد نوشتههای این فصل از منظر آیندهنگری، این بخش از نوشتههای آوینی است که میگوید:
پروسترویکای اسلامی وجود ندارد و هر اتاقی مرکز جهان است. این جملهای است که روی جلد اولین شمارۀ یکی از نشریات جدیدالانتشار، از «اکتاویو پاز» نقل شده، جملهای که در آغاز خود را خیلی عالمانه مینماید و خوش خط و خال، اما در باطن، اُمّالشعائرِ دهکدە جهانیِ آقای مک لوهان است که عَلَم شده تا مدعیان نسل سوم زیر آن سینه بزنند.
شهید آوینی اما سینه زدن در فضایی دیگر را را تجربه کرده و از امامی الگو گرفته که همتایی در دوران معاصر برایش متصور نیست؛ او از اومانیسم و انحطاطها و نابودگریهایش میگوید و سپس به «ولایت» میرسد. ولایتی که معتقد است همه مخالفان با همین ولایت است که درافتادهاند.
آوینی در اوراق پسین کتاب از شریعت اسلام و دین، آن هم از دریچه نگاه امام دفاع میکند و با مثال آوردن از جنبشهایی در شرق و غرب عالم همچون ژاپن یا روسیه، به انتقاد از روشنفکران غربزدهای می پرازند که آگاهانه و عامدانه میکوشیدند که با عُرفی کردن تفکر غربی و اعمال رِفُرمهای پروتستانتیستی در تفکر دینی، این مانع را از سر راه بردارند و کارزار خودشان را پیش ببرند.
از بوسنی تا غزهفصل سوم با دو بخش «صلیبی از خون سرخ» و «ارتش متحد اسلامی» آغاز شدهاند: حلقومها را میتوان برید، اما فریادها را هرگز؛ فریادی که از حلقومِ بریده برمیآید جاودانه میمانَد.
انگار رابطه عمیق و برخواسته از جان سید مرتضی با عاشورا، روزانه است و لحظه لحظهاش پیرامون آن حادثه و قیام خونین و ماندگار میچرخد و باز، انگار که در زمانه نوشتن همین نوشتهها که مسلمانان بوسنی و هرزگوین روزانه به زمین میافتادند و شهید میشدند، جملاتی را ثبت کرده که بیشتر و بهترش برای این روزهای غزه فلسطین قابل تحریرند.
چندی است که مسلمانان بوسنی و هرزگوین هر روز بارها نمازِ میّت میخوانند بر جنازههای کوچک و بزرگی که سرهاشان از بدن جدا افتادهاند. سرها بر فراز تیرهای تلفن بر نیزه رفتهاند و بر جنازههای عریانِ بیسر، صلیبی از خون سرخ نقش بسته است. آیا نظم نوین جهانی به سوی یک جنگ صلیبیِ دیگر میرود؟
هر چند جملات فوق در صفحات انتهایی جای دارند و هر کدام عمیقتر و شیواتر از دیگری پیش تاختهاند، اما شاید پاسخ به همین سوال را بتوان در صفحه ۳۳ همین مجموعه دریافت.
غرب نیز دوران تاریخی خویش را طی کرده است و اکنون، رو به سوی اضمحلال و فروپاشی دارد. غرب و شرق سیاسی هر دو مظاهر تاریخیِ اومانیسم بودهاند و اکنون دوران اومانیسم به سر رسیده. رفع تباین ایدئولوژیکِ شرق و غرب سیاسی نیز از نشانههای تاریخی این حقیقت است. اکنون انسان بار دیگر از زمین و نفس خویش روی گردانده است و به عالم معنا و آسمان توجه یافته و این مستلزم انقلاب و تحولی دیگر است؛ خلاف آنچه در رنسانس روی داد. انسان یک بار دیگر تولد یافته است و عصری دیگر آغاز شده و کرۀ زمین، پای در آخرین مرحله تاریخ پیش از پایان جهان نهاده است. «فَتَلَقّی ادَمُ مِن رَبِّه کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیهِ»
انتشارات «واحه» کتاب آغازی بر یک پایان را در ۱۸۵ صفحه منتشر کرده است.
یادداشت از: محمود افشاری-خبرنگار ایمنا
کد خبر 708001منبع: ایمنا
کلیدواژه: فلسطین غزه بوسنی و هرزگوین امام خمینی ره اومانیسم الثقلین مک لوهان سیدمرتضی آوینی ژاپن روسیه رنسانس نظم نوین جهانی جنگ های صلیبی دهکده جهانی آغازی بر یک پایان کتاب معرفی کتاب معرفی کتاب جدید معرفی کتاب برای مطالعه معرفی کتاب ایرانی شهید آوینی آثار شهید آوینی شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق آغازی بر یک پایان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۳۷۶۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمانِ نیک به خدا نزدیک ترند/ جایگاه معلم و تعلیم و تربیت از منظر امام رضا(ع)
دوازدهم اردیبهشت سالروز شهادت استاد شهید مطهری، به عنوان روز معلم نامیده شده است. شاید بتوان گفت در بین همه ادیان آسمانی و مکتبهای موجود در دنیا، بیشترین سفارش و توصیه به علمآموزی و تکریم و تجلیل از حق معلم و استاد، در دین مبین اسلام بوده است.
بنابر آیه شریفه «و علّم آدم الأسماء کلّها» خداوند متعال نخستین معلم است و پیامبران الهی که وظیفه تعلیم آیات الهی را بر عهده دارند، همه معلمان بشریت هستند. مقام معلم آن قدر با ارزش است که پیامبر گرامی اسلام(ص) خود را معلم نامیده است: «إنّما بعثت معلّماً».
40 چهارشنبه را میهمان کلمات گهربار و حیاتبخش حضرت علی بن موسیالرضا(ع) هستیم و همراه خوانندگان، شرح یک حدیث رضوی را در گفتوگو با اساتید حوزه و دانشگاه بررسی خواهیم کرد. شرح حدیث این هفته را در محضر استاد حوزه و دانشگاه، حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد باقر ربانی هستیم تا از جام معرفت کلمات رضوی، جان تشنه خویش را سیراب کنیم.
با عرض تبریک روز معّم خدمت شما استاد گرامی، صفحات رواق را منور به روایتی از حضرت رضا(ع) درباره علم آموزی و اهمیت کار معلّمی بفرمایید.
این روز بزرگ که به مناسبت شهادت استاد بزرگ حوزه و دانشگاه حضرت آیت الله شهید مطهری نامگذاری شده است، گرامی میدارم و مخصوصاً برای روح پاک آن دانشمند نمونه و دلسوز پر تلاش، از درگاه خداوند طلب رحمت و رضوان دارم و به همه اساتید کشور عزیزمان ایران، این روز بزرگ را تبریک و تهنیت عرض می کنم. همانطور که میدانید اسلام، تأکید بسیاری بر ارزش ذاتی علم و تعلیم و تعلم آن دارد تا جایی که بسیاری از آیات قرآن و روایات پیامبر و اهل بیت(ع) در این باره وارد شده است. بنابر آیه شریفه «و علّم آدم الأسماء کلّها»، خداوند متعال نخستین معلم است و پیامبران الهی که وظیفه تعلیم آیات الهی را بر عهده دارند، همه معلّمان بشریت هستند. مقام معلّم آن قدر با ارزش است که پیامبر گرامی اسلام(ص) خود را معلّم نامیده است: «إنّما بعثت معلّماً»
از امام رضا(ع) که خود ملقّب به عالم آل محمد(ص) است و معلم همه بشریت نیز روایاتی در این باب نقل شده که یکی از مهمترین آنها روایتی است که به نقل از پدران خود و آنها هم به نقل از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل فرمودهاند که آن حضرت فرمود: «طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ، فَاطْلُبُوا اَلْعِلْمَ مِنْ مَظَانِّهِ، وَ اِقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ، فَإِنَّ تَعْلِیمَهُ لِلَّهِ حَسَنَةٌ، وَ طَلَبَهُ عِبَادَةٌ، وَ اَلْمُذَاکَرَةَ فِیهِ تَسْبِیحٌ، وَ اَلْعَمَلَ بِهِ جِهَادٌ، وَ تَعْلِیمَهُ مَنْ لاَ یَعْلَمُهُ صَدَقَةٌ، وَ بَذْلَهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَةٌ إِلَی اللَّهِ، لِأَنَّهُ مَعَالِمُ اَلْحَلاَلِ وَ اَلْحَرَامِ، وَ مَنَارُ سَبِیلِ اَلْجَنَّةِ، وَ الْمُؤْنِسُ فِی اَلْوَحْشَةِ، وَ اَلصَّاحِبُ فِی اَلْغُرْبَةِ وَ اَلْوَحْدَةِ، وَ اَلْمُحَدِّثُ فِی اَلْخَلْوَةِ، وَ اَلدَّلِیلُ عَلَی اَلسَّرَّاءِ وَ اَلضَّرَّاءِ، وَ اَلسِّلاَحُ عَلَی اَلْأَعْدَاءِ، وَ اَلزَّیْنُ عِنْدَ اَلْأَخِلاَّءِ، یَرْفَعُ اَللَّهُ بِهِ أَقْوَاماً وَ یَجْعَلُهُمْ فِی اَلْخَیْرِ قَادَةً». در این روایت زیبا، امام رضا(ع) از قول پیامبر(ص) به ارزش ذاتی علم و لزوم تعلیم و تعلم و دلایل اهمیت علم نزد شارع مقدس اشاره میفرمایند. در این روایت، و به جهت مناسبتی که میخواهیم در این باره بحث کنیم، به شرح فقرهای از این روایت که درباره معلّم و ثواب تعلیم و دلایل این ثواب آمده است اشاره مختصری خواهم داشت.
امام رضا(ع) چه توصیهای درباره شخصیت معلم و اینکه استاد و مربی چه خصوصیاتی باید داشته باشد دارند؟
امام رضا(ع) در جمله «فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ فِی مَظَانِّهِ» اشاره نمودهاند به اینکه در هر جا که مسلمان احتمال دهد علم وجود دارد، باید برای دریافت آن اقدام کند. در جمله بعدی امام اشاره به این موضوع دارند که «وَ اقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ» یعنی علم را از اهل آن بگیرید» گر چه با توجه به فقره اول که گذشت، طلب علومی که معارف دینی نیستند حتی اگر نزد مشرک باشند، ضروری و واجب بوده و گمشده عاقل یا مؤمن تلقی شده اند اما علوم مربوط به دین و معارف دینی را باید از افرادی که شایستگی آن را دارند دریافت کرد و با توجه به سخن امیرالمؤمنین علی(ع) که تبعیت از اهل بیت(ع) و عدم پیشی گرفتن از ایشان را توصیه و عقب ماندن از آنها را نهی نمودند، اهل بیت(ع) کارشناسان واقعی علوم دینی بوده و مسلمانان تنها مجاز هستند علوم دین را از ایشان دریافت کنند. چنان که فرمودهاند: «بر آنها پیشی مگیرید که گمراه می شوید و از آنان پس نمانید که تباه میشوید»
امیرالمؤمنین(ع) در جای دیگر فرمودهاند: «ای کمیل! علم و معارف و اعتقادت را جز از ما نگیر تا از ما باشی». حدیث مزبور، دریافت علم از کسانی که علوم اهل بیت(ع) را نشر میدهند رد نمیکند، زیرا گرفتن علم از فقها و نشردهندگان علوم اهل بیت(ع) به نوعی گرفتن علوم از اهل بیت(ع) است.
پس معلوم شد که در علمآموزی غیر معارف دینی، باید انسان حتی اگر فقط در دست کفار و مشرکان این علم وجود دارد از آنها اخذ کند ولی در علوم دینی، کسب معارف فقط باید از طریق اهل بیت(ع) باشد. پس طلب علمی که واجب شده است بر همه مسلمانان؛ طریقی دارد که رکن اصلی این طریق معلم و استاد است. در ادامه این روایت، برخی امتیازها و نقاط مثبت تعلیم و تعلم بیان شده است.
از این امتیازها مخصوصاً در ثواب شغل معلمی برای خوانندگان رواق بگویید تا جامعه ما، ارزش معلّم را بیشتر بداند و از ایشان تکریم کند؟
حضرت علی بن موسی الرضا(ع) در ادامه اشاره به این مطلب دارند که یاد دادن و آموزش علم به دیگران اگر برای خدا باشد، حسنه و نیکی است «تَعلیمه لِلهِ حَسَنَة؛ یادگیری علم برای خداوند حسنه است». در فقره بعدی حضرت میفرمایند که مذاکره علم، تسبیح خداست: «الْمُذَاکَرَةِ فِیهِ تَسْبِیحٌ.» یعنی سر کلاس نشستن و درس معلم و استاد را گوش دادن، همتراز تسبیح خداوند متعال است. در روایات داریم که یک ساعت در طلب علم بودن بهتر از احیای یک شب و یک روز در طلب علم بودن بهتر از سی ماه روزه است. سپس حضرت به یک امتیاز دیگر معلّمان اشاره دارند و می فرمایند، آموزش علم به دیگران، صدقه است: «تَعْلِیمُهُ مِنْ لَا یَعْلَمُهُ صَدَقَهَ» از دیدگاه امام رضا(ع) آموزش علم به افرادی که نمیدانند، نوعی صدقه است چرا که صدقه، به کمک مالی محدود نمیشود، بلکه شامل هر کار خوبی میشود، چنان که در روایت دیگری فرمودهاند: «کل معروف صدقة».
امتیاز مهم دیگری که حضرت به آن اشاره میفرمایند، این است که معلم اگر علم خود را به اهل آن یاد بدهد و آنها را تربیت کند، موجب قرب و نزدیکی او به خداوند میشود و میتوان گفت معلمانِ نیک، به خدا نزدیکترند. جمله «بَذلُهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَةٌ إِلَی اللهِ» دلالت بر این مطلب دارد.
بنا بر آنچه گفته شد، مقام معلم بسیار بالا و والا است و همان طور که مرحوم امام خمینی(ره) فرمودند: «معلمی شغل انبیاست». یعنی اگر بخواهیم کسی و شغلی را همتراز شغل انبیاء معرفی کنیم، شغل شریف «معلمی» است.
با توجه به این حدیث شریف، خطاب به جامعه و مسئولان و نیز معلمان عزیز چیست؟
گرچه فرصت و مجال بسیار کوتاه بود تا این حدیث زیبا و پر معنا را شرح دهیم، لیکن خلاصه و پیام آن را میتوان برای معلمان عزیز این دانست که قدر این شغل مهم را بدانند و آن را با هیچ بهای مادی تعویض ننمایند و اخلاص و تقرب الهی را هدف خود در این شغل مهم قرار دهند. پیام دوم خطاب به مسئولان و جامعه است، همان گونه که احترام و تجلیل از انبیای الهی لازم است، باید جانشینان آنان در تعلیم و ارشاد دیگران به معرفت و بینش را تکریم و تعظیم کنند و به گونهای شود که شغل معلمی در جامعه از احترام و ارزشی فوقالعاده برخوردار شود.
منبع: روزنامه قدس مریم احمدی شیروان